سلام و دو صد درود
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم
خدایی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست
مدتها در محیط های اداری و صنایعی که حضور داشته ام یک نکته بسیار مورد توجهم قرار گرفت و این موضوع که انسانها با این که می دیدند مطالبی که می گویم مفید و کاربردی است ولی بر اساس باورهای خود از پذیرش آن خود داری می کردند.
این جمله به موضوعی مهم در روانشناسی شناختی اشاره دارد: هرچه یک باور عمیقتر و ریشهدارتر باشد، تغییر آن با استدلال و شواهد منطقی دشوارتر میشود. این پدیده در پژوهشهای علمی به خوبی بررسی شده است. بنابر این تحقیق کوچکی انجام دادم و خلاصه ای از نتایج آن را می نویسم.این موضوع از جایگاههای مختلفی جمع آوری شده که اگر بخواهم بنویسم منابع را گنجایش پست نخواهد بود
“چرا باورهای ریشهدار در برابر تغییر مقاومت میکنند؟ راهکارهای عملی برای تفکر نقادانه”
باورهای عمیقذهنی اغلب بخشی از هویت فرد میشوند. پژوهشها نشان میدهند که مغز انسان بهصورت غریزی از باورهای تثبیتشده دفاع میکند
پدیدهی «تفکر جهتدار» یا (Motivated Reasoning). هرچه این باورها قدیمیتر و مرتبطتر با ارزشهای فرد باشند، سیستم عصبی حتی ممکن است بهصورت ناخودآگاه شواهد مخالف را رد کند.
چرا تغییر باورها سخت است؟
۱. تأثیر اثر تکرار (Illusory Truth Effect):
– تکرار یک ادعا حتی اگر نادرست باشد،باعث میشود مغز آن را آشنا و بنابراین محتملتر بپندارد (مطالعات دانشگاه واترلو، ۲۰۱۷).
۲. سوگیری تأییدی (Confirmation Bias):
– افراد تمایل دارند فقط اطلاعات همسو با باورهای موجود را جستجو و به خاطر بسپارند (نیکلسون و همکاران، ۲۰۲۰).
۳. تلهی هویتی (Identity Protection):
– طبق تحقیق دانشگاه ییل (۲۰۱۹)، وقتی باوری بههویت فرد گره بخورد، رد آن مانند یک تهدید شخصی محصوب میشود.
راهکارهای عملی برای تعدیل باورها:
۱. روش «بازنگری انگیزشی» (Motivational Interviewing):
– به جای مقابلهی مستقیم، از فرد بخواهید خودش تناقضات باورش را بررسی کند مثلاً: «چه شواهدی ممکن است شما را به تغییر این باور ترغیب کند؟»
۲. تکنیک «تغییر تدریجی چارچوب» (Framing Effect):
– ارائهی اطلاعات جدید در قالب داستانها یا مثالهای همسو با ارزشهای فرد (مثلاً برای یک فرد مذهبی، استناد به متون دینی اصلاحطلبانه).
۳. ایجاد فضای امن شناختی:
– طبق مطالعهی هاروارد (۲۰۲۱)، اگر افراد احساس کنند تغییر باور به معنای «باخت» نیست، انعطافپذیری بیشتری نشان میدهند.
۴. تقویت تفکر احتمالاتی (Probabilistic Thinking):
– آموزش این که باورها میتوانند در طیفی از «کاملاً درست» تا «نادرست» قرار گیرند، نه حالت مطلق.
سخن پایانی:
تغییر باورهای ریشهدار نیاز به صبر و راهبردهای غیرمستقیم دارد. تمرکز بر «چگونگی تفکر» (به جای«چه فکر کردن») و استفاده از راهکارهای مبتنی بر همدلی شناختی مؤثرتر از ارائهی صرف مدارک است.
تکمیل موارد فوق:
۱. مکانیسم عصبی مقاومت در برابر تغییر باور
- جزئیات: مطالعات fMRI نشان میدهند وقتی باوری عمیقاً تثبیت شود، مناطق مرتبط با پردازش عواطف (مانند آمیگدال) و هویت (کورتکس پیشپیشانی) فعال میشوند.
- مثال: اگر به یک فرد بگویید «اعتقاد مذهبی شما نادرست است»، مغز او همان واکنشی را نشان میدهد که به یک تهدید فیزیکی (مطالعهی دانشگاه کلرمونت، ۲۰۱۸).
۲. نقش «درد شناختی» (Cognitive Dissonance) در حفظ باورها
- جزئیات: هنگامی که شواهد متضاد ارائه میشود، مغز بهجای پذیرش، ممکن است به توجیههای غیرمنطقی متوسل شود تا از ناراحتی ناشی از تناقض بکاهد.
- مثال: فردی که سیگار میکشد و میداند سرطانزا است، ممکن است بگوید: «پدربزرگ من هم سیگار میکشید و ۹۰ سال عمر کرد!» (نظریهی فستینگر، ۱۹۵۷).
۳. تأثیر گروههای اجتماعی (Social Identity Theory)
- جزئیات: باورها اغلب ابزاری برای حفظ پیوندهای اجتماعی هستند. رد یک باور ممکن است به معنای طرد از گروه تلقی شود.
- مثال: در آزمایشی مشخص شد افراد حتی وقتی میدانند نظر گروهشان نادرست است، برای اجتناب از انزوا، آن را تأیید میکنند (آش، ۱۹۵۶).
۴. پدیدهی «واکنش افراطی» (Backfire Effect)
- جزئیات: ارائهی شواهد قوی علیه یک باور، گاه باعث میشود فرد بیش از پیش به آن باور متعهد بماند.
- مثال: در یک مطالعه، وقتی به مخالفان واکسن دادههای علمی نشان داده شد، آنها نهتنها قانع نشدند، بلکه تردیدشان بیشتر شد (Nyhan & Reifler, ۲۰۱۰).
#عباس_رحمتی
#ارتباطات_موثر
#کارآفرینی
#Abbas_Rahmati






